رهنمای سایت
رهنمای سایت
چون مطالب سایت بسیار زیاد است لطفاً برای پیداکردن مطلب مورد
نظر از Ctrl+F استفاده کرده و کلمه مورد نظر را نوشته کرده و
Enter را فشار دهید.
رهنمای سایت
چون مطالب سایت بسیار زیاد است لطفاً برای پیداکردن مطلب مورد
نظر از Ctrl+F استفاده کرده و کلمه مورد نظر را نوشته کرده و
Enter را فشار دهید.
توبه ی کسی که مرتکب زنا شده است
الحمدلله،
قبل از هر چیز بایست متذکر شد که گناه هر چند بزرگ باشد نبایست بنده را از عفو و گذشت و مغفرت و رحمت خداوند مأیوس کند.
اما در مورد گناه، بطور عموم اگر آن گناه حق الله باشد بایست که از گناه خود پشیمان شود و توبه و استغفار کند و عزم داشته باشد که به آن گناه برنگردد و اگر حق الناس باشد علاوه بر این 3 شرط بایست حق آن شخص را نیز برگرداند و ادا کند، و اقامه حد بر شخص گناهکار از شروط توبه نیست و در واقع اولی تر و بهتر است که شخص گناهکار خود را ستر کند و توبه صادق کند و این امر بهتر است از اعتراف به گناهش برای اقامه حد.
 
و اگر شخصی توبه صادقانه انجام دهد خداوند گناهانش را (طبق سوره الفرقان آیات 68 – 71) به ثواب تبدیل خواهد شد.
 
ولی اگر گناهی که حد داشته باشد به گوش حاکم شرعی برسد اقامه حد بر او واجب میشود اگر چه توبه کند.
 
همانطور که امام مالک از زید ابن اسلم روایت کرده است که رسول الله فرمودند که: "ای مردم وقت آن رسیده است که دست از حدود خداوند بکشید، هر کسی که مرتکب این کثافتها (گناهان) شد پس خودش را به ستر خداوند مستتر کند زیرا اگر کسی نزد ما به (به گناهی که حد داشته باشد) اعتراف کند حد را بر او انجام میدهیم".
 
در نتیجه در مورد شخص زناکار چه محصن باشد و چه نباشد بهتر است که خودش را ستر کند و توبه نصوح انجام دهد ولی اگر پیش حاکم شرعی اعتراف کند و یا 4 نفر شاهد مسلمان صدوق شاهد زنای او شده باشند و به حاکم شرعی خبر بدهند در اینصورت حد بر او واجب خواهد شد بصورتیکه حد شخص غیر محصن 100 ضربه شلاق و برای شخص محصن سنگسار مباشد.
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
جریمه زنا در اسلام
الحمدلله،
زنا حرام و از بزرگترین گناهان کبیره است:
خداوند متعال میفرماید :
" وَلاَتَقرَبُوا الزِّنَا إنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَ سَاءَ سَبِیلاً " (اسراء : 32)
«و (با انجام مراحل و انگیزههای زنا) به زنا نزدیک نشوید که زنا گناه بسیار زشت و راه و روشی بد است».
 
از عبدالله بن مسعود رضی الله عنه  روایت است : از پیامبر صلی الله علیه و سلم  سؤال کردم کدامین گناه بزرگتر است؟ فرمود : (أن تجعل لله ندا و هو خلقک) «اینکه برای خدا شریک قرار دهی در حالی که او تو را آفریده است» گفتم : بعد از آن چی؟ فرمود : (أن تقتل ولدک مخافة أن یطعم معک) «فرزندت را از ترس اینکه با تو غذا بخورد بکشی» گفتم بعد از آن چی؟ فرمود : (أن تزنی بحلیلة جارک) متفق علیه «با زن همسایهات زنا کنی».
 
خداوند متعال میفرماید :
 
)وَالَّذِین لاَیدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إلَهاً آخَرَ وَ لاَیقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ لاَیزْنُونَ وَ مَنْ یفْعَلْ ذَلِکَ یلْقَ أَثَامًا. یضَاعَفْ لَهُ الْعذَابُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَیخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً. إِلاَّ مَنْ تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ یبَدِّلُ اللَّهُ سَیئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ(     (فرقان : 68 - 70)
«و کسانی که با خدا معبو دیگری را به فریاد نمیخوانند وعبادت نمیکنند و انسانی که الله خونش را حرام کرده به قتل نمیرسانند مگر به حق و زنا نمیکنند، چرا که هر کس این (کارهای ناشایست) را انجام دهد،کیفر آنرا میبیند و در روز قیامت عذابش مضاعف میشود و برای ابد در جهنم به ذلیلی میماند مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد که خداوند بدیها و گناهان ایشان را به خوبیها ونیکیها تبدیل میکند».
 
در حدیث طولانیای که سمره بن جندب درباره رؤیای پیامبر صلی الله علیه و سلم  روایت کرده آمده که پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود : (فانطلقنا فأتینا علی مثل التنور، قال : وأحسب أنه کان یقول : فإذا فیه لغط و أصوات، قال : فاطلعنا فیه، فإذا رجال و نساء عراة، و إذا هم یأتیهم لهب ن أسفل منهم، فإذا أتاهم ذلک اللهب ضوضوا، قال : قلت لهما : ما هؤلاء، قالا : و أما الرجالو النساء العراة الذین فی مثل التنور فهم الزناة والزوانی) (صحیح بخاری 7047/438/12).)  «رفتیم تا به (چاهی) مانند تنور رسیدیم، (راوی) گوید : گمان میکنم پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود : که از آن سروصداهایی به گوش میرسید، فرمود به آن نگاه کردیم، زنان و مردان عریانی را دیدیم که شعلههای آتش از زیر آنها بلند میشد و وقتی که به آنها میرسید، داد و فریاد میزدند. پیامبر به آندو (فرشته همراه) گفت : اینان چه کسانی هستند؟ جواب دادند : مردان و زنان عریانی که در چاه تنور مانند بودند، زنان و مردان زناکار هستند».
 
از ابن عباسرضی الله عنه  روایت است که پیامبر صلی الله علیه و سلم  فرمود : (لایزنی العبد حین یزنی و هو مؤمن، ولایسرق حین یسرق و هو مؤمن، ولایشرب حین یشرب و هو مؤمن، ولایقتل و هو مؤمن، قال عکرمة : قلت لابن عباس، کیف ینزع الإیمان منه؟ قال هکذا – و شبک بین أصابعه ثم أخرجها – فإن تاب عاد إلیه هکذا – و شبک بین أصابعه) (صحیح بخاری 6809/114/12)،)  «بنده زناکار در حال زنا مؤمن نیست و دزد در حال دزدی مؤمن نیست و شرابخوار در حال نوشیدن شراب مؤمن نیست و (قاتل) در حال قتل مؤمن نیست. عکرمه گوید : به ابن عباس گفتم : چگونه ایمان از او سلب میشود؟ گفت : اینطور : - وانگشتانش رادر هم فروکرد، سپس آنها را درآورد وگفت : اگر توبه کرد، ایمان اینطور به او برمیگردد – وانگشتانش را در هم فرو برد– ».
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
منظور آیه 3 سوره نور از اینکه مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند چیست؟
الحمدلله،
خداوند متعال می فرماید: «الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» (نور 3).
یعنی: مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند؛ و زن زناکار را، جز مرد زناکار یا مشرک، به ازدواج خود درنمیآورد؛ و این کار بر مؤمنان حرام شده است.
در مورد تفسیر این آیه دو قول وجود دارد:
اول: آیه دلیل بر تحریم است ولی حکم آن منسوخ شده است، و ازدواج با زناکار جایز است.
 در این آیه هرچند که ازدواج با زنا کاران حرام شده، اما در رأی اکثر علما (از جمله امام شافعی و سعید ابن مسیب و امام مالک و احناف) حکم این آیه با (آیه32) از همین سوره: « وَأَنکِحُوا الْأَیَامَی مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ.. : مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را.. » منسوخ است، بدین جهت گفتهاند: مرد زناکار، میتواند با زنی ازدواج کند که با وی زنا کرده است چنانکه دیگران نیز میتوانند با او ازدواج نمایند.
و بعضی دیگر (مانند حافظ ابن کثیر) گفته اند: اصلا این آیه دلیل بر تحریم ازدواج با زناکار نیست! و مراد از "نکاح" در آیه مذکور در حقیقت «جماع» است، زیرا قرائنی وجود دارد که "نکاح" وارده در این آیه را از معنای "تزویج و ازدواج" دور می کند؛ چراکه بر طبق آیه صریح قرآن برای یک مرد مسلمان زناکار حلال نیست که با یک زن مشرک ازدواج کند، چنانکه می فرماید: « وَلاَ تَنْکِحُواْ الْمُشْرِکَاتِ حَتَّی یُؤْمِنَّ : و با زنان مشرک تا ایمان نیاوردهاند، ازدواج نکنید» (بقره 221). بنابراین از این قرینه درمی یابیم که منظور از "نکاح" در آیه 3 سوره نور؛ نمی تواند "عقد ازدواج" باشد، چرا که اگر این معنی را داشته باشد، آنگاه از آن آیه حکم بر جواز ازدواج مسلمان زناکار با مشرک داده خواهد شد که این برخلاف  آیه 221 بقره است، پس مراد از "نکاح" در آیه 3 نور؛ جماع است. و اما معنای آیه آنست که: غالب زناکاران ـ چه مرد و چه زن ـ چنین گرایشی دارند که یکی از آنان جز به ازدواج با زناکاری همانند خود رغبت نمیکند. هدف آیه کریمه ـ بعد از هشدار دادن مؤمنان از ارتکاب زنا ـ بازداشتنشان از ازدواج با زناکاران.
دوم: امام احمد بن حنبل و شیخ الاسلام ابن تیمیه و امام ابن قیم معتقدند که این آیه منسوخ نشده و دلیل بر تحریم ازدواج با زناکاران هست ، و مراد از "نکاح" در آیه مذکور؛ "عقد ازدواج" است.
علامه عبدالرحمن سعدی رحمه الله معنای آیه را چنین تفسیر می کنند: « معنی آیه این است که: هر زن و مردی که به زناکاری متصف باشند و از آن توبه نکنند، و کسی برای ازدواج با آنان اقدام نماید، با اینکه خداوند ازدواج با فرد زناکار را حرام نموده است، از دو حال خالی نیست: یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند نیست ]و آنرا بر خود حلال می کند[ پس چنین کسی جز مشرک نمیتوان باشد ]چون حرام خدا را حلال کرده[. و یا اینکه به حکم و دستور خدا و پیامبرش پایبند است اما با اینکه میداند او زناکار است اقدام به ازدواج با او مینماید، پس چنین ازدواجی زنا شمرده میشود و ازدواج کننده زناکار میباشد ] زیرا ازدواج با زن زناکار صحیح نیست و لذا نکاح زن زناکار بمانند عدم انعقاد نکاحش هست، پس اگر از او استمتاع جوید مرتکب زنا شده[. پس اگر به طور حقیقی به خدا ایمان داشت اقدام به چنین کاری نمیکرد. و این به طور صریح بر حرام بودن ازدواج با زن زناکار دلالت مینماید. مگر اینکه توبه نماید. و همچنین ازدواج با مرد زناکار حرام میباشد مگر اینکه توبه نماید، زیرا نزدیکی و همراهی زن و شوهر از مهمترین نزدیکی و آمیختنها میباشد».
و به آیات دیگری نیز استناد کرده اند؛ از جمله آنجا که می فرماید: «و الْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلِکُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ» (مائده 5). یعنی: (و برای شما حلال است) زنان پاکدامن از مسلمانان، و زنان پاکدامن از اهل کتاب؛ هنگامی که مهر آنها را بپردازید و پاکدامن باشید؛ نه زناکار، و نه دوست پنهانی و نامشروع گیرید. و گفته اند: از مفهوم مخالف این آیه چنین برداشت می شود که: ازدواج با زنان غیر پاکدامن و بدکاره جایز نیست.
و اما دلیل آنها بر اینکه چرا مراد از "نکاح" در آیه 3 نور؛ "عقد ازدواج" است، گفته اند: چون تمامی احادیثی که در شان نزول آیه مذکور آمده، درباره عقد ازدواج بوده نه جماع، چنانکه – در یکی از این احادیث – آمده: از عبدالله بن عمرو روایت شده است: مردی از یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم خواست با یک زن خود فروش مشهور به ام مهزول ازدواج کند. آنگاه خدای بزرگ « الزَّانِی لَا یَنکِحُ إلَّا زَانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَالزَّانِیَةُ لَا یَنکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَحُرِّمَ ذَلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» را نازل کرد. نسائی در «تفسیر» 379، احمد 2 / 159 و 125، حاکم 2 / 193، واحدی 632، بیهقی 7 / 153 و طبری 25742 از عبدالله بن عمرو بن عاص روایت کرده اند، حاکم این را صحیح میداند و ذهبی هم با او موافق است. هیثمی در «مجمع الزوائد» 7 / 47 میگوید: «راویهای احمد ثقه هستند».
همچنین ابوداود، ترمذی، نسائی و حاکم از عمرو بن شعیب از پدرش از جدش روایت کرده اند:
«أَنَّ مَرْثَدَ بْنَ أَبِی مَرْثَدٍ الْغَنَوِیَّ کَانَ یَحْمِلُ الْأَسَارَی بِمَکَّةَ وَکَانَ بِمَکَّةَ بَغِیٌّ یُقَالُ لَهَا عَنَاقُ وَکَانَتْ صَدِیقَتَهُ . قَالَ : جِئْتُ إِلَی النَّبِیِّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، فَقُلْتُ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ، أَنْکِحُ عَنَاقَ ؟ قَالَ: فَسَکَتَ عَنِّی ، فَنَزَلَتْ (وَالزَّانِیَةُ لَا یَنْکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ) فَدَعَانِی فَقَرَأَهَا عَلَیَّ ، وَقَالَ : لَا تَنْکِحْهَا». صححه الألبانی فی صحیح أبی داود .
یعنی: شخصی به نام مرثد بردگان را از انبار به سوی مکه میبرد. در مکه زنی به نام عناق با او رفیق بود. از رسول خدا اجازه خواست که با عناق ازدواج کند پیامبر هیچ نگفت. تا این که آیة (وَالزَّانِیَةُ لَا یَنْکِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِکٌ) نازل شد. رسول خدا آیه را برایش تلاوت کرد و گفت: هرگز با عناق ازدواج نکن. ابوداود 2051، ترمذی 3177، نسائی به شمارة 3228 حاکم 2 / 166 و بیهقی 7 / 153 از عبدالله بن عمروبن عاص روایت کرده اند.
و گفته اند: این احادیث دلالت دارد بر اینکه مراد از "نکاح" عقد ازدواج است نه جماع..
و علامه ابن عثیمین در رابطه با معنای آیه چنین گفته: «هرکس معتقد به تحریم نکاح با زن زناپیشه باشد اما با وجود آن وی را بنکاح خود درآورد؛ او عقدی را عقد بسته که معتقد به تحریم آن بوده، و عقد حرام بمانند نبود عقد است، پس برای وی حلال نیست که از آن زن استمتاع جوید، (و اگر چنین کند) آن مرد زناکار تلقی خواهد شد. و اما اگر منکر تحریم نکاح و ازدواج با زن زناپیشه باشد، و بگوید: (ازدواج با زن زناکار) حلال است، در اینحالت آن مرد مشرک خواهد شد، زیرا او حرام خدا را حلال کرده، و خودش را همراه با الله تعالی مشرع قرار داده است. و همین سخن درباره کسی که دخترش را به تزویج مرد زناکاری در می آورد، می گوییم».
"فتاوی المرأة المسلمة" جمع أشرف عبد المقصود (2/698(.
اما رأی راجح نزد ما – والله اعلم - رای دوم است، یعنی: مراد از "نکاح" در آیه 3 سوره نور؛ "عقد ازدواج" است، و لذا ازدواج زن پاکدامن با مرد زنا کار، و مرد پاکدامن با زن زنا کار، حرام است، تا آنکه توبه کنند، بعد از توبه ازدواج با آنها جایز و صحیح است.
اما هرگاه مردی با یک زن زناکار ازدواج کرده باشد و پس از ازدواج با او برایش معلوم شود که آن زن از عملکردش توبه نکرده؛ در آنصورت نگهداشتن آن زن بر او حرام است و اگر وی را همچنان نگهدارد دلیل بر دیاثت وی است. ولی می تواند بعد از جداکردن وی از زن بخواهد که به درگاه الهی توبه نماید و عزم داشته باشد که دیگر سراغ زنا نرود، و پس از توبه دوباره وی را بعقد و نکاح خود درآورد.
و این رأی راجح نزد سایت ما بود، وگرنه بر طبق رأی جمهور علما، ازدواج آن دو صحیح است و نیازی به تجدید عقد ندارند، و اما کسی که بر مذهب جمهور اعتماد دارد، باز بهتر است جهت احتیاط نکاح خود را – بعد از توبه – تجدید نماید.
نکته: در مذهب حنابله – که حکم به تحریم ازدواج با زناکار داده اند – توبه زن زناپیشه را شرط صحت نکاح دانسته اند، اما توبه مرد زناپیشه را شرط صحت نکاح ندانسته اند، بر مبنای این رأی: اگر زنی پاکدامن با مردی زناپیشه ازدواج کد، ازدواج آنها صحیح است و نیاز به عقد مجدد نیست. "الإنصاف" (8/132) ، "کشاف القناع" (5/83).
 
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد وعلی آله وأصحابه والتابعین لهم بإحسان إلی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
آیا می توان بجای سنگسار زناکار او را به روش دیگری کشت؟
الحمدلله،
«واجب است زناکار محصن را سنگسار (رجم) نمود تا آنکه می میرد، تا به سنت رسول صلی الله علیه وسلم عمل شده باشد، چرا که این عمل بوسیله قول و فعل و امر ایشان ثابت شده است، رسول خدا صلی الله علیه وسلم (سه شخص زناکار بنامهای) ماعز و جهینه و غامدیه و همچنین دو یهودی را رجم نمودند، این از طریق احادیث صحیح نبوی صلی الله علیه وسلم ثابت شده است و همینطور اهل علم از صحابه رضی الله عنه گرفته تا تابعین و بعد آنها بر آن اجماع نمودند، و کسی در آن مخالفت نورزیده بجز کسانی که مخالفتشان اهمیت و اعتبار ندارد.
امام بخاری و مسلم در صحیح خود از ابن عباس رضی الله عنهما از عمر رضی الله عنه روایت کردند که گفت : « إِنَّ اللهَ بَعَثَ مُحَمَّدًا صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِالْحَقِّ، وَأَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتَابَ فَکَانَ مِمَّا أَنْزَلَ اللهُ آیَةُ الرَّجْمِ، فَقَرَأْنَاهَا وَعَقَلْنَاهَا وَوَعَیْنَاهَا رَجَمَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَرَجَمْنَا بَعْدَهُ فَأَخْشی، إِنْ طَالَ بِالنَّاسِ زَمَانٌ، أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ: وَاللهِ مَا نَجِدُ آیَةَ الرَّجْمِ فِی کِتَابِ اللهِ؛ فَیَضِلُّوا بِتَرْکِ فَرِیضَةٍ أَنْزَلَهَا اللهُ وَالرَّجْمُ فِی کِتَابِ اللهِ حَقٌّ عَلَی مَنْ زَنَی، إِذَا أُحْصِنَ، مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ، إِذَا قَامَتِ الْبَیِّنَةُ، أَوْ کَانَ الْحَبَلُ أَوِ الاعْتِرَافُ» إلخ. یعنی : «همانا خداوند محمّد صلی الله علیه وسلم را به حق فرستاد و قرآن را بر او نازل نمود، یکی از آیات نازل شده آیه مربوط به رجم است، ما این آیه را در قرآن خواندیم و معنی آنرا درک کردیم و آنرا حفظ نمودیم، رسول خدا صلی الله علیه وسلم در زمان خود رجم را انجام داد و ما هم بعد از او رجم را انجام دادیم، میترسم مدتی بگذرد مردم بگویند: قسم به خدا ما آیه مربوط به رجم را در قرآن نمیبینیم، آن موقع مردم به واسطه ترک کردن یک امر واجب که خداوند به آن دستور داده است گمراه خواهند شد، باید بدانید رجم کسی که بعد از ازدواج و نزدیکی با همسرش مرتکب زنا میشود امری است حق و در کتاب خدا ثابت است و وقتی که شاهد به زنا یا حاملگی وجود داشته باشد و یا اعتراف به زنا شود حکم رجم در حق چنین مرد و زنی اجرا میگردد».
بر این اساس تغییر سنگسار به کشتن از طریق شمشیر یا انداختن در آتش جایز نیست، زیرا شدت عقوبت و مجازات رجم بر فاحشه زنا که بزرگترین گناه بعد از شرک و قتل نفس است، بیشتر است، علاوه بر آن حد زنا با سنگسار از امورات توقیفی است که مجالی برای اجتهاد و رأی در آن نیست، و اگر قتل یا انداختن در آتش در حق زناکار جائز می بود رسول صلی الله علیه وسلم آنرا انجام و به امتش بیان می فرمود، و صحابه او نیز بعد از ایشان چنین می کردند رضی الله عنهم».  وبالله التوفیق ، وصلی الله علی نبینا محمد وآله وصحبه وسلم .
اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة والإفتاء (22/48).
بکر أبو زید ... صالح الفوزان ... عبد الله بن غدیان ... عبد العزیز آل الشیخ ... عبد العزیز بن عبد الله بن باز
 
والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
آیا نکاح زناکار با شوهرش فسخ می شود؟
اگر زنی که شوهر دارد مرتکب زنا شود، آیا همچنان همسر شوهرش تلقی می شود و یا به سبب زنا عقد نکاحش باطل می شود؟
الحمدلله،
اگر زنی که شوهر دارد مرتکب زنا شود، عقد نکاح او با شوهرش الحمدلله، بمجرد ارتکاب به زنا- فسخ نمی شود، اما بر شوهرش لازمست او را امر و نصیحت کند، اگر توبه نکرد و بر این فاحشه اصرار ورزید پس او را طلاق دهد تا از ناموس و فرزندانش حفاظت کرده باشد.
امام ابن قدامه می گوید : «اگر زن با مردی زنا کند، و یا شوهر آن زن مرتکب زنا شود، نکاح آن دو فسخ نمی شود، چه (این زنا) قبل از دخول باشد یا بعد از آن، و این رأی عامه اهل علم از جمله مجاهد و عطاء و نخعی و ثوری و شافعی و اسحاق و اصحاب رأی است .. اما احمد مستحب دانسته که شوهر از زنش که زنا کرده جدا شود و گفته : نمی پسندم که همچون زنی را نگهدارد. زیرا مرد از ناموس خود امین نیست، و ممکن است بچه ای برایش بیاورد که از آن او نباشد... و باز احمد گفته : (اگر زن مرتکب زنا شد) شوهرش با او همبستر نشود تا آنکه سه حیض را پشت سر می گذارد ..
اما اولا آنست که همبستری را به بعد از یک حیض موکول کند» "المغنی" (9/565) با اختصار.
و در کتاب "کشاف القناع" (5/2) آمده : «اگر زنی قبل از دخول (شوهرش به او) و یا بعد از آن مرتکب زنا شود، و یا مرد قبل از دخول به همسرش یا بعد از آن مرتکب زنا شود، در هر حال نکاح بوسیله زنا فسخ نمی شود، زیرا زنا گناهی است که انسان را از اسلام خارج نمی کند مثل دزدی، اما (بر مرد است) که اگر زنش مرتکب زنا شد تا پاک شدنش با او جماع نکند».
و علامه شنقیطی می گوید : «کسی که با زنی ازدواج کند به این گمان که پاکدامن است، سپس زن مرتکب زنا شود درحالیکه تحت عصمت شوهرش است، بر طبق قول صحیح تر نکاح او فسخ نمی شود، و بر شوهر او حرام نیست که زن را نزد خود نگهدارد و بر نکاحش بماند، و کسانی که نکاح زن زناکار را ناجایز دانستند فرق گذاشتند بین نکاح چنین زنی با مداومت بر نکاح (زنی که گمان پاکدامنی از او داشته است).
 به حدیث عمرو بن احوص جشمی رضی الله عنه استدلال کردند که او همراه رسول خدا صلی الله علیه وسلم در حجة الوداع بود، ایشان بعد حمد و ثنای الهی و پند و وعظ مردم فرمود : «أَلا واسْتَوْصوا بِالنِّساءِ خَیْرا، فَإِنَّمَا هُنَّ عَوانٍ عَنْدَکُمْ لَیْس تمْلکُونَ مِنْهُنَّ شَیْئاً غیْرَ ذلِکَ إِلاَّ أَنْ یأْتِینَ بِفَاحشةٍ مُبیِّنةٍ ، فإِنْ فَعلْنَ فَاهْجُروهُنَّ فی المضَاجع، واضْربُوهنَّ ضَرْباً غیْر مُبرِّح، فإِنْ أَطعنَکُمْ فَلا تبْغُوا عَلَیْهِنَّ سبیلا». یعنی : «آگاه باشید و در مورد زنان وصیت به خیر نمایید، زیرا آنها نزد شما اسیرند، شما از آنها هیچ چیزی را بجز استمتاع مالک نیستید، مگر اینکه عمل فحشای  آشکاری مرتکب شدند. اگر چنین کردند همبستری با آنان را ترک کنید، و باز آنها را بزنید، زدنی که نه چندان سخت باشد. اگر فرمان شما بردند، بر آنها راهی را جستجو مکنید» ترمذی روایت کرده (1163) و گفته است: حدیث حسن صحیح است. شوکانی درباره این حدیث عمرو بن احوص گفته : ابن ماجه و ترمذی روایت کردند و ترمذی صحیح دانسته، و ابن عبدالبر در " الاستیعاب " در شرح حال عمرو بن احوص گفته : حدیث او درباره خطبه (وداع) صحیح است.
..
با توجه به این حدیث معلوم می شود که قول کسانی که معتقد به فسخ نکاح زانیه با شوهرش هستند بر خلاف تحقیق است، و علم نزد خداوند متعال است»" أضواء البیان " ( 6 / 82 ، 83).
منبع : سایت (الإسلام سؤال وجواب).
 
والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
کیفیت و چگونگی شلاق زدن بر زناکار
سوال: بر طبق آیه 2 از سوره نور، حد زنای غیر محصن (ازدواج نکرده) 100 ضربه شلاق است، البته برای اینکه این مجازات بر شخص متهم اجراء شود لازمست شروط اجرای حد را کسب کند، از جمله  وجود چهار شاهد عادل بر انجام زنا، و یا اقرار و اعتراف خود شخص، حال سوال اینجاست : آیا بعد از 100 ضربه شلاق به یک نفر مثلا ضعیف آیا امکان بقای حیاتش هست؟ و شدت این ضربات چقدر باشد؟
الحمدلله،
هدف از شلاق و تازیانه بر زناکار غیر محصن کشتن او نیست، بلکه هدف تادیب و تنبیه او و مهم تر از آن پاک کردن ی از آن گناه است، برای همین بسیاری از فقهاء متذکر شدند که شدت ضربات بایستی متوسط باشد، و شخص مجری حد نباید دستهایش را آنقدر بالا ببرد که زیر نافش ظاهر شود، و تازیانه تازه و نو استفاده نکند، و لباسهای مجرم را از بدنش درنیاورد مگر آنکه جامه ای پوستین و چرمی بر تن داشته باشد که آنرا درآورد، و بر طبق رأی جمهور فقهاء بر فرد مجرم بصورت ایستاده حد زده شود، و باید مراقب باشد که به سر و صورت و عورتش برخورد نکند.
امام ابن قدامه درباره کیفیت اجرای حد بر زناکار می گوید : «بر تمام اعضای بدنش ضربه وارد می شود تا هر عضو بدنش سهمی در آن داشته باشد، و بیشتر در جاهایی که گوشتدار بدن وارد می شود مثل رانها و باسن ها، و باید مراقب باشد که به نقاط حساس و کشنده مثل سر و صورت و عورت ضربه وارد نشود، چه مرد باشد یا زن، ولی امام مالک گفته : بر پشت و اطراف آن زده شود ..».
در ادامه می گوید : «ابن مسعود گفته : در دین ما کشیدن و بند کردن و برهنه کردن نیست. و اصحاب رسول خدا صلی الله علیه وسلم تازیانه زدند اما از هیچیک از آنان نقل نشده که (مجرم را) کشیده و یا بند و یا برهنه کرده باشند.
و لباسهایش از تن او بیرون آورده نمی شود، بلکه یک یا دو لباس بر تن داشته باشد، و اگر جامه ای پوستین یا چرمی برتن داشت آنرا بیرون آورند؛ زیرا اگر درآورده نشود از شلاق متاثر نمی شود. و امام احمد گفته : اگر لباس زمستانی او بیرون آورده نشود متاثر نخواهد شد.
و امام مالک گفته : برهنه شود، زیرا امر به تازیانه اقتضاء می کند مستقیما به پوست بدن برخورد کند، ولی دلیل ما قول ابن مسعود است، و تاجائیکه می دانم هیچیک از صحابه خلاف آنرا نگفتند، و خدای متعال به برهنه کردن او دستور ندادند، بلکه تنها به تازیانه زدن دستور دادند، و اگر بر روی لباس هم تازیانه شود مقصود حاصل می شود».
و باز ادامه می دهد : «ضربات باید بوسیله تازیانه (شلاق) باشد، و تاجائیکه می دانم اختلافی بر سر این نیست، البته بجز حد شراب، بعضی (از اهل علم) گفتند : بر شارب خمر بوسیله دست و کفش و کناره لباس ضربه زده شود...
شلاق هم باید متوسط و میانه باشد، نه تازه و نو باشد که موجب جراحت شود و نه کهنه و ازکار افتاده باشد که درد ضربات را تقلیل دهد، زیرا روایت شده که مردی نزد رسول خدا صلی الله علیه وسلم به زنا اعتراف نمود، پیامبر صلی الله علیه وسلم تازیانه ای طلبید، برای ایشان تازیانه ای شکسته آوردند، فرمود : از این بهتر بیاورید، این بار تازیانه ای نو و تازه آوردند، فرمود : یک تازیانه مابین این دو بیاورید. این را مالک از زید بن اسلم بصورت مرسل روایت کرده، و از ابوهریره بصورت متصل روایت شده است...
و همینطور شدت ضربات باید میانه باشد، نه آنقدر شدید باشد که موجب کشتن شود و نه ضعیف و بدون درد باشد، بازوانش را آنقدر بالا نبرد و زیاد هم پایین نباشد که دردی نرساند، امام احمد گفته : در اجرای هیچکدام از حدود نباید (دستها را آنقدر بالا برد که) زیر بغلش ظاهر شود. یعنی نه زیاده روی کند و نه کم روی .
و اگر مجرم زن بود او را نشسته تازیانه زند، و دستهایش را جمع کند تا عورتش ظاهر نشود، این رأی ابوحنیفه و شافعی و مالک است. ولی ابویوسف گفته : ایستاده تازیانه زده شود. ولی دلیل ما روایتی است از علی رضی الله عنه که او گفت : زن را نشسته بزنید و مرد را ایستاده، وانگهی بدن زن عورت است و نشستن او موجب پوشش بیشتر اوست» "المغنی" (9/141- 142).
و امام نووی گفته : «بگفته یاران ما (شافعیه) اگربا شلاق حد را بزنند بایستی متوسط بین شاخه نی وعصا باشد وچنانچه با شاخه درخت بزنند باید سبک و بین خشک و ترباشد و ضربت بایستی متوسط باشد و ضارب دست را بالاتر از سرخود نبرد ودست را پایین هم نیندازد بلکه بازوی خود را بطور معتدل بالا ببرد» بنقل از : "فقه السنة" سید سابق .
با توجه به این توضیحات روشن شد که اجرای درست حد بر زانی و یا زانیه موجب کشتن او نخواهد شد، حتی اگر بدن نه چندان قوی داشته باشد، زیرا هدف از حد تنها تادیب و تنبیه و دیدن آن توسط دیگران است، چنانکه می فرماید : «الزَّانِیَةُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَلا تَأْخُذْکُمْ بِهِمَا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ وَلْیَشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (نور 2).
یعنی : « هر یک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید؛ و نباید رأفت (و محبّت کاذب) نسبت به آن دو شما را از اجرای حکم الهی مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید! و باید گروهی از مؤمنان مجازاتشان را مشاهده کنند».
منبع : سایت (الإسلام سؤال وجواب).
 
والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com
مجازات کسی که زنا کند و بدون توبه بمیرد
الحمدلله،
بدون شک زنا یکی از گناهان بزرگ و قبیحی است که علاوه بر داشتن عقوبت اخروی موجب فساد در مجتمع بشری نیز خواهد شد، الله متعال می فرماید : «وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا» (اسراء 32). یعنی : «و نزدیک زنا نشوید، که کار بسیار زشت، و بد راهی است».
عذاب زنان و مردان زناکار در برزخ این است که آنان را عریان در تنوری که دهانه اش تنگ و زیر آن وسیع و گشاد است میاندازند و بر آنان آتش میافروزند، پیامبر صلی الله علیه وسلم درباره مجازات زناکاران – آنگونه که در خواب دیدند – فرمود : «فَانْطَلَقْنَا إِلَی ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ أَعْلَاهُ ضَیِّقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ یَتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّی کَادَ أَنْ یَخْرُجُوا فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِیهَا وَفِیهَا رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا قَالَا .. وَالَّذِی رَأَیْتَهُ فِی الثَّقْبِ فَهُمُ الزُّنَاةُ » بخاری (1386).
یعنی : «کنار خندقی که مانند تنور بود، رسیدیم. دهانه آن، تنگ و داخلش بسیار وسیع بود. و در زیر آن، آتشی افروخته شده بود. عده ای از زنان و مردان لخت و برهنه در آن خندق، بودند. هنگامی که آتش زبانه می کشید، آنها بالا می آمدند بطوریکه نزدیک بود از دهانه خندق، بیرون بیایند. و هنگامی که آتش فروکش می کرد، داخل خندق فرو می رفتند. پرسیدم: این چیست؟ .. گفتند : کسانی که برهنه در تنور دیدی، زنا کاران بودند».
و از این هم شدیدتر و بدتر وضعیت شخصی است که با وجود سالخوردگی و نزدیکبودن به قبر و مهلتی که خداوند به او داده، به زناکاری ادامه دهد، از ابوهریره رضی الله عنه روایت شده که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند: « ثَلَاثَةٌ لَا یُکَلِّمُهُمُ اللهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلَا یُزَکِّیهِمْ - قَالَ أَبُو مُعَاوِیَةَ: وَلَا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ - وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ: شَیْخٌ زَانٍ، وَمَلِکٌ کَذَّابٌ، وَعَائِلٌ مُسْتَکْبِرٌ» مسلم (107).
«خداوند در روز قیامت با سه شخص سخن نمیگوید، و آنان را تزکیه نمینماید، و با دیدة رحمت به آنان نمینگرد، و عذاب دردناکی در انتظارشان است. (و آن سه شخص عبارتند از) پیرمرد زناکار و پادشاه دروغگو و فقیر متکبر».
پس آنکس که مرتکب این گناه بزرگ شده بایستی هرچه زودتر توبه کند و از تکرار آن خودداری نماید، و تمام راهها و اسبابی که به انجام آن منتهی می شود را بر خود سد و منع کند، از جمله اختلاط با زنان و نظر کردن به آنها و خلوت با نامحرم و ..
اگر توبه کرد، و از اعماق قلبش نادم شد و تصمیم بر ترک آن نمود و از انجام مجدد آن تنفر پیدا کرد و از خدای متعال طلب آمرزش و مغفرت نمود، امید است الله متعال توبه اش را بپذیرد و گناهان او را به حسنات تبدیل کند، آنگنه که خود وعده داده : «وَالَّذِینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ وَلا یَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلا یَزْنُونَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَلِکَ یَلْقَ أَثَاماً * یُضَاعَفْ لَهُ الْعَذَابُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَیَخْلُدْ فِیهِ مُهَاناً * إِلَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولَئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَکَانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً» (فرقان 68-70).
یعنی : «و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند؛ و انسانی را که خداوند خونش را حرام شمرده، جز بحق نمیکشند؛ و زنا نمیکنند؛ و هر کس چنین کند، مجازات سختی خواهد دید! عذاب او در قیامت مضاعف میگردد، و همیشه با خواری در آن خواهد ماند! مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، که خداوند گناهان آنان را به حسنات مبدّل میکند؛ و خداوند همواره آمرزنده و مهربان بوده است».
اما اگر زناکار بدون توبه از دنیا رفت، حساب او با خداست؛ اگر خواست او را به سبب گناهانش مجازات کرده و عذاب می دهد، و اگر خواست به فضل و کرم خیش بر او منت نهاده و از او گذشت می کند.
اصولا این عقیده اهل سنت و جماعت در خصوص تمامی گناهان کبیره است، یعنی صاحب کبیره حسابش با خداست و نمی توان بطور معین حکم به جهنمی بودن یک فرد گناهکار بدهیم، هرچند بطور عام می گوئیم : سزای گناهکاران جهنم است، به میزان گناهش ..
با این وجود؛ این دلیل بر نادانی و حماقت است اگر کسی عذاب و عقاب خداوندی را سهل و سبک بشمارد، و به امید اینکه خدا گناهش را می بخشد اقدام به گناه کند، و یا توبه اش را به تاخیر اندازد، از کجا می داند شاید الله متعال مرگ ناگهانی بر او تقدیر کند و یا در قیامت از گناهش چشم پوشی نکرد و بخاطر آن وی را عذاب داد، و براستی که یک لحظه عذاب اخروی قابل قیاس با عذاب یک عمر دنیا نیست..
از انس رضی الله عنه روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه وسلم فرمودند : «یُؤْتَی بَأَنْعَمِ أَهْلِ الدُّنْیَا مِن أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ، فَیُصْبَغُ فی النَّارِ صَبْغَةً ثُمَّ یُقَالُ: یا ابْنَ آدَمَ! هََلْ رَأَیْتَ خیراً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ نَعیمٌ قَطُّ؟ فَیَقُولُ: لاَ واللَّه یارَبِّ. وَیُؤْتی بأَشَدِّ النَّاسِ بُؤْساً فی الدُّنْیَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَیُصْبَغُ صَبْغَةً فی الجَنَّةِ، فَیُقَالُ لَهُ: یا ابْنَ آدَمَ! هَلْ رَأَیْتَ بُؤْساً قَطُّ؟ هَلْ مَرَّ بِکَ شِدَّةٌ قَطُّ؟ فیقولُ: لاَ، وَاللَّهِ، مَا مَرَّ بِی بُؤْسٌ قَطُّ، وَلا رَأَیْتُ شِدَّةً قَطُّ» مسلم (2807).
یعنی : «روز قیامت آسوده ترین مردم اهل دنیا که مستحق دوزخ شده آورده و یک مرتبه در آتش فرو برده میشود، آنگاه به او گفته میشود: آیا هرگز خوشی و خیری دیدهای؟ آیا هرگز نعمتی به تو رسیده است؟ او میگوید: به خدا سوگند، خیر، پروردگارا! آنگاه کسی آورده می شود که از همه بیشتر رنج و زحمت دیده، ولی مستحق بهشت شده است، و به بهشت برده میشود، آنگاه به او گفته میشود: آیا هرگز ناراحتی و فقری دیدهای؟ آیا هرگز بر تو سختیای گذشته است؟ او جواب میدهد: خیر، بهخدا سوگند، هرگز فقری ندیدهام، هرگز ناراحتی و سختی نکشیدهام».
کسی که به گناه کبیره مبتلا می شود و بجای توبه و ترک آن، بر گناه خود اصرار می ورزد، باید بترسد که محبت طاعت خداوند و کراهیت گناه و معصیت از قلبش زدوده شود، و نور ایمان در قلب او کم سو و ضعیف گردد، و روز به روز از خدا دور و دورتر گردد و سرانجام او سوء خاتمه باشد، و سلف صالح ما فرمودند : معاصی پیک و قاصد کفر است، و جز انسان غافل و احمق عذاب اخروی را سبک نمی شمارد.
امام سفیان بن عیینه رحمه الله، وقتی از ایشان درباره ایمان سوال شد، فرمودند : «ایمان قول و عمل است، زیاد و کم می شود، آنچه خدا بخواهد زیاد گردد، و یا کم می شود تا جائیکه چیزی از آن نمی ماند». الشریعة للآجری (1/218) ، الإیمان للعدنی (94) ، السنة للخلال (3/583) .
پس چه کسی می تواند تضمین کند که الله متعال ایمان صاحب کبیره را حفئ کنی و او را بر ایمان بمیراند، یعنی درحالی بمیرد که در قلبش ایمانی نمانده باشد.
منبع : سایت (الإسلام سؤال وجواب).
 
والله اعلم
وصلی الله علی نبینا محمد وعلی اله وصحبه وسلم
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com     
اینکه شراب خوار در حال شراب خوردن وزنا کار در حال زنا کردن ایمان ندارند، به چه معناست؟
الحمدلله،
بر طبق عقیده اهل سنت و جماعت گناهان کبیره مانند زنا و قتل و خوردن مشروبات باعث کفر نخواهند بود و مادامیکه شخص مومن و موحد باشد، امید آن می رود که در قیامت مورد عفو قرار گیرد یا اینکه پس از تحمل عذاب به سبب گناهانی که در دنیا مرتکب شده است، سرانجام از جهنم خارج شود.
اما زنا یا هر گناه دیگری شایسته ی انسان مومن نیست و اگر کسی مرتکب کبائر شود ، این گناه حاکی از ضعف ایمان اوست ولی به معنای نبود ایمان نیست زیرا نبود ایمان با گناه حاصل نمی شود جز با شرک یا نواقض اسلام.
از طرفی پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرمایند: (لایزنی الزانی حین یزنی وهو مؤمن ولایسرق السارق حین یسرق وهومؤمن ولایشرب الخمرحین یشربها وهومؤمن) یعنی: شخص زناکار، دزد ومشروب خوار درحین انجام اعمال مزبور فاقد صفت ایمان هستند.
" امام نووی- رحمه الله- درشرح این حدیث می گوید: علما درباره مفهوم این حدیث اختلاف نظر دارند، صحیح ترین دیدگاه این است که: شخص گناهکار درحین انجام آنها ایمان کامل را از دست داده است نه به کلی فاقد اصل ایمان باشد، زیرا این معنی با تعابیر بکاررفته در این زمینه ها که برنفی چیزی اطلاق گشته ومراد نفی کمال آن می باشد، تطابق دارد.مثل اینکه گفته شود: هیچ دانشی جزدانش سود آور وجود ندارد، هیچ سرمآیه ای جز شتر، ارزشمند نیست و یاهیچ گونه زندگی جززندگی آخرت دارای ارزش واعتبار نمی باشد.
علت آنکه چنان تأویلی رابرایش برگزیدیم حدیث ابوذر از پیامبر صلی الله علیه وسلم است که می فرماید: (من قال لااله الاالله دخل الجنة...) یعنی: کسی که بگوید" لااله الاالله" وارد بهشت می شود، و یا حدیث عبادةبن صامت که یاران بزرگوار بر ترک دزدی، زنا و...با پیامبر بیعت نمودند وسپس به ایشان فرمود: (فمن وفی منکم فأجره علی الله ومن فعل شیئا من ذلک فعوقب فی الدنیا فهو کفارته و...) یعنی: هرکه به این اوامر پایبند بود پاداشش نزد خدا است وهرکه هم یکی ازآنها را انجام داد و علیه وی اقامه حد شد کفاره گناهش محسوب می شود،  این دوحدیث وامثال آنها، آیه:« إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء »(النساء: 48(  یعنی: خداوند (هرگز) شرک را نمیبخشد! و پایینتر از آن را برای هر کس (بخواهد و شایسته بداند) میبخشد. واجماع علما براینکه: زنا، دزدی، قتل ودیگر گناهان کبیره به استثنای شرک موجب کفر انجام دهنده اش نمی گردد بلکه مؤمن ناقص الایمان محسوب شده ودرصورت توبه کردن عقوبتی بدان تعلق نمی گیرد، و اگر به همان حالت اصرار برگناهان از دنیارفت سرنوشتش به خداوند سبحان موکول می گردد یا بدون عقاب در بهشت را به رویش می گشاید و یا پس از عقاب وعذاب مورد مغفرتش قرار می دهد، دال بر آن است."( شرح صحیح مسلم1/41ـ42.)
 
بنابراین تمامی اهل سنت براین باورند که: انسان مؤمن به محض ارتکاب هیچ یک از گناهان کبیره ـ یعنی درصورت عدم اعتقاد به حلال بودنش ـ، کافر محسوب نمی شود واگر یکی از آنها را مرتکب گشت وپیش از توبه فوت کرد ماندگار درجهنم نخواهد بود چنانچه در احادیث آمده است ،بلکه چنانچه در حدیث عبادة بن صامت آمده :{ پیامبر خدا بیعتی همچون بیعت زنان ازما گرفت وآن اینکه: شریک برای خدا قرارندهیم،  دزدی نکنیم،  مرتکب زنا نشویم،  فرزندانمان را نکشیم ویکدیگر رادشنام ندهیم. هرکه به این اوامر پایبند بود پاداشش نزد خدا است وهرکه هم یکی ازآنها را انجام داد و علیه وی اقامه حد شد کفاره گناهش محسوب می شود ولی خدا گناهش را پنهان نمود سرنوشتش به ایشان موکول می گردد، یا عذابش داده و یامورد مغفرتش قرارمی دهد. این حدیث را امام مسلم درصحیحش3/1333}، سرنوشتش به خدا موکول می گردد، یا مورد بخشش قرارش می دهد و یا به اندازه گناهانش او را کیفر داده و سپس د ربهشت را به رویش می گشاید.ولی پیرامون ترک نماز ازروی سستی وتنبلی اختلاف نظر دارند، برخی وی را کافردانسته و برخی دیگروی را کافر نمی دانند.( شرح السنة بغوی1/103)
این بود چکیده مذهب اهل سنت درباره ی مسلمان مرتکب گناه کبیره که این دیدگاه خویش را بر پآیه دلایلی از کتاب وسنت بنا نهاده اند:
امام بخاری- رحمه الله- درصحیح خود بابی برای این بحث گشوده ومی گوید: ارتکاب هیچ گناهی به جز شرک موجب کفر نمی گردد چون پیامبر خدا  صلی الله علیه وسلم خطاب به ابوذر فرمود: (انک امرؤفیک جاهلیة): تو کسی هستی که هنوز هم رسوبات دوران جاهلی در تو باقی مانده است. وخداوند هم در این باره می فرماید:« إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشَاء » النساء: 48
ایشان درادامه می افزاید: خداوند درآیه ای دیگر چنین می فرماید: « وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا »(الحجرات: 9(  ترجمه: و اگر دو طایفه از مؤمنان با هم بجنگند میان آن دو را اصلاح دهید} یعنی هردو گروه را مؤمن قلمداد کرده است.
بنابراین آیه فوق دلیل دوم اهل سنت وجماعت درباره کافرنبودن مرتکب گناه کبیره به شمار می آید زیرا با وجود ارتکاب گناه کبیره (کشتار و به جان همدیگر افتادن) ایشان را مسلمان معرفی می نماید.
درسنت نیز احادیث متعددی که دیدگاه ایشان را تأیید می نمایند، ازجمله حدیث «بیعةالنساء» ازطریق عبادة بن صامت که به هنگام بررسی دیدگاه امام شافعی پیرامون این موضوع بدان خواهیم پرداخت.
یکی دیگر از دلایل ایشان حدیثی است که امام مسلم درصحیح خود ازابوذر رضی الله عنه نقل می نماید که: دوبار پشت سرهم پیش پیامبرخدا   صلی الله علیه وسلمرفتم درحالیکه زیرپارچه ای سفید خوابیده بود، بار سوم که رفتم بیدار گشته بود من نیز خدمتشان نشستم وفرمود: هرکسی شعارتوحید را برزبان جاری ساخته وسپس با همان عقیده از دنیا برود، داخل بهشت می گردد، اگر مرتکب زنا ودزدی هم شده باشد؟  فرمود: اگر مرتکب آنها نیز شده باشد، برای باردوم گفتم: اگر زنا ودزدی هم انجام داده باشد، سه بارپشت سرهم فرمود: حتی اگر چنین هم باشد، دربار چهارم فرمود: علی رغم خواست ابوذر.(  شرح صحیح مسلم2/94)
 
والله اعلم
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com